
هوالحاضر..
امروز خیییییییییییییییلی اتفاقات افتاد که تقریبا همش بد بود..یعنی بخوای حساب کنی همش بد بود..اول اینکه شیمی شدم8!دوم اینکه شیرمحمدی بردم واحد مشاوره واسه افت تحصیلی بعدم خانم به مخش فشار اورد و به این نتیجه رسید عاشق شدم..سوم اینکه سعید معلممون شد..پنجم این که سعید فاطی رو به یه ورشم حساب نکرد و زد تو حال اطی حسابی البته اول کلاس فقط برگشت گفت فاطی پشت همه ی حرفای تو یه پیامی هست...ششم اینکه با مامی تصمیم گرفتم برم رشته زبان..ای بابا...دارم دیوونه میشم..میترسم همینطوری پیش برم به مرز جنون برسم..
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط: my daily memory، ،
:: برچسبها: دست نوشته, دست نوشته های من, روز ششم,
